.::F.CBARCELONA::. .:: وبلاگی برای بارسایی ها ::. |
||
دو شنبه 7 شهريور 1390برچسب:, :: 16:43 :: نويسنده : محمدرضاترابی
سلام بلقیسکم،آهان هواسم نبود (به نام خدا)، چگونه ای؟ آآآآآآآآآآآآه ای عزیزم، دوریت برای من بسیار سخت میباشد، من هرروز در فراق تو در این غربت زااااااااار زااااااااار گریه میکنم، تو در فراق من در آنجا زاااااااار زااااااار گریه نکنیا، آخر صدایت خیلی ضایع است، همسایه ها مرا فحش میدهند و میگویند عجب همسره زیغی ای دارد.
بگذریم دردانه ام، کار من خیلی طاقت فرسا است، هرروز پیازها را میدهند که من خرد کنم، دهنم سرویس شده است، فقط نمیدانم چرا هروقت پیاز خرد میکنم به یاد تو می افتم و گریه میکنم، الان هم که دارم برای تو نامه مینویسم در آشپزخانه هستم و دارم پیاز خرد میکنم، ببخشید اگر دهانم بو میدهد، آخر دو، سه پر پیاز چشیدم برای تست، اگر هم میبینی نامه خیس است، فکر نکنی تف کردم ها، داشتم به عشقه تو میگریستم که اشکم آمد بریزد روی نامه، نامه را کشیدم کنار اشکم ریخت زمین، بعد یکهو این غضنفر بیشعور هواسش نبود تف کرد روی نامه، این را گفتم که فکر نکنی من تف کردم،غضنفر بود. راستی غضنفر را معرفی نکردم، من و غضنفر دو دوست صمیمی و جان جانی هستیم، او دو ساعتی می شود که به گردان ما اضافه شده، کارش هم بسیار سخت است، میرود در خاک دشمن، با حرکات موزون اعم از (درآوردن زبان، چپ کردن چشم، انواع رقص، قر، بندری، شمالی، کردی، آهااااااااان ،بیا ، دسسسسسسست، ماشاالله) بیخیال، از بحث خارج نشویم. راستی هفته ی پیش دشمن مرا به اسارت گرفت، آنها خیلی بی رحم بودند، آنها به ما میگفتند که یا باید شراب و عرق بخوریم و با دختر مردم کارهای بد بکنیم، یا میکشیمتان، البته فکر بد نکنی ها آنها مرا کشتند، اما من فرار کردم، خلاصه که اینجا، اصلا به ما خوش نمیگذرد، امیدوارم آنجا هم اصلا به تو خوش نگذرد. حال فرزندمان چطور است؟
یکوقت به او نگویی بابایت جبهه است، افکارش مختوش میشود، به او بگو بابا رفته است بربری بخرد، بربری در این زمانه کم یاب شده است، ولا اقل 10 ماهی طول میکشد تا بابایت برگردد، خلاصه یکجوری خرش کن دیگر.
ای واااااااای عزیزم همین الان یادم افتاد که ما اصلا بچه نداریم، تو چقدر خنگی دلبرم، چرا به من نگفتی که الکی جوهر خودکار را هدر ندهم.
راستی با جوابه این نامه یک عدد جِل برایم بفرست تا موهایم را با آن فشن کنم، انقدر به این موها تف زدم بوی قوه گرفت. و در آخر اگر من شهید شدم به تو اجازه میدهم که ازدواج کنی، ولی به جانه خودم اگر با اصغر آقا ازدواج کنی شیرم را حلالت نمیکینم، او از من هم خرتر است، دیگر خوددانی.
نظرات شما عزیزان:
درباره وبلاگ ![]() با عرض سلام و خوش آمد گویی خدت شما دوست عزیز که در حال حاضر وارد وبلاگ هواداران بارسا شده اید در این وبلاگ سعی شده تا تمام اخبار/عکسها/کلیپهاو.... در مورد تیم بارسلونای اسپانیا در بروزترین شکل ممکن تهیه و در داخل وبلاگ قرار گیرد امیدوارم در این وبلاگ خوش باشید برای ارتباط با ما میتوتنید از طریق ایمیل زیر بامادر ارتباط باشید .:: fcmessi2011@yahoo.com::. موضوعات آخرین مطالب آرشيو وبلاگ پیوندهای روزانه پيوندها
![]() نويسندگان |
||
![]() |